بغض است دیگر ، لغت نامه ای از سکوت
به بیراهه نگریستن و قدم در راه بیراهه ی راه راه زندگی گزاردن، عاشق شدن و نرسیدن
به بن بست رسیدن و نگاهی به پل های شکسته ی پشت سر انداختن .
بغض است دیگر
جرمت گذاشتن و نشکستن و بدل به اشک نشدن
گلوی خشک و حق حق و استوار ماندن ...
پیش و پس کشیدن و ادای توبه را در آوردن ....
بغض است دیگر ....
نباید شکست
نباید اشک شد
باید ماند و استقامت کرد و نشکست
چشمانت هم که سرخ شد باز هم بایست .

بمان و ار پشیمانی نگو
نگذار روزگار بر روی تو هم خط بکشد
حتی به زبان نیاور
بگذار راز تلخندت بماند
تنها بخند و تحمل کن
گاهی از سر دلت نگاه کن ....

حرمت نگاه دار
چشمان که خواندنی شد با چشمانت حرف بزن
از آن چیزی بگو که توجیهی ندارد
از عشق از دست رفته سخن نگو
از برگشتن چیزی نگو
خودت را هم راضی نکن
عشق تعبیر فاصله ها نیست
بگذار زخمی بمانی
نمک دان زخمت باش
نگاهت به جای خالی لیلی که باشد زخمت باقی میماند
حرکت کن گر چه ناموزون ....
سام ناموزون
سام ناموزون